خلاصه داستان : روزها و شب های پایان سال، هوا غافلگیرکننده است. چون زمستان و کولاک سهمگین تا نسیم خنک بهاری، با هم آمیخته اند…کاوه و همتا در کشاکش عبور از این ایام غیرقابل پیش بینی هستند.
خلاصه داستان : حقیقت و عشق در حال پیروز شدن بر کینه و انتقامند. روزهای شادی و سرور در پیش است اما کینه های سیاه تازه ای چون طوفان سهمگین، در راه… وکیل کتی به جبران اخراج شدنش کاوه را به زندان می اندازد…
خلاصه داستان : راز بزرگ کتی در مقابل راز بزرگ همتا برملا می شود. ورق برمی گردد و همتا تا عرش فاصله ای ندارد، اما غافل از دشمن زخمی خویش که چون مار به خود می پیچد.
خلاصه داستان : افسون به کاوه پیشنهاد می دهد اگر پیش همه اعتراف کند که عشقی بین کتی و کاوه نبوده به کاوه 7 میلیارد می دهد، دقیقا اندازه پولی که به کتی بدهکار است.
خلاصه داستان : کتى بعد از اینکه همه چیز را درباره همتا مى فهمد کاوه را تهدید به زندان مى کند از طرفی اخگر به کتى مى گوید که کاوه و دوستانش علت تصادف همسرش بوده اند…
خلاصه داستان : زن اخگر همه چیز را می فهمند و از طرفی کتی به منزل سلمان می رود و در آنجا با همتا روبه رو می شود…
خلاصه داستان : پس فقط مردها نیستند که زن جوون می گیرند! پدر و مادر کاوه همه چیز را می فهمند و از طرفی کاوه به دیدن اخگر می رود… در شبی سرنوشت ساز و خطرناک که شبیه اعلان جنگ است، عملا خط قرمزهای اخگر به چالش کشیده می شوند…اما لحظه ای غفلت در این […]
خلاصه داستان : کاوه برای باز کردن گاو صندق به منزل اخگر می رود و در آنجا با آبتین روبه رو می شود…
خلاصه داستان : زمان اتحاد دوستان برای مقابله با دشمنان رسیده است. بازی مقابل بازی، ترفند برابر ترفند…پیروز کسی است که هوشمندتر عمل کند. کتی به کاوه می گوید که اگر همتا و بهرام را تحویل دهد در ازای آن کاوه را آزاده خواهد کرد از طرفی اخگر متوجه می شود که ژیلا در حال […]