خلاصه داستان : همیشه عشق های بزرگ و زیبا، دشمنان بزرگ و مخوف داشته اند. این سریال به نابرابری اقتصادی طبقه های مختلف جامعه و قیاس افراد توانمند نسبت به طبقه کم درآمد جامعه می پردازد. بطوریکه کاوه و همتا رابطه عاشقانه ای را آغاز کرده اند، اما مشکلات اجتماعی و اقتصادی باعث می شود […]
خلاصه داستان : بزرگ ترین برنده ها، وقتی می بازند که مطمئن می شوند برنده اند! آدم های باهوش، می توانند جلوی چشمت، قایم بشوند؛ آدم های احمق، فرار می کنند ؟!
خلاصه داستان : اخگر پس از مرگ همسرش کاوه و دوستانش را دستگیر می کند و برای آزادی آنها از همتا می خواهد که با آبتین ازدواج کند…
خلاصه داستان : روزها و شب های پایان سال، هوا غافلگیرکننده است. چون زمستان و کولاک سهمگین تا نسیم خنک بهاری، با هم آمیخته اند…کاوه و همتا در کشاکش عبور از این ایام غیرقابل پیش بینی هستند.
خلاصه داستان : حقیقت و عشق در حال پیروز شدن بر کینه و انتقامند. روزهای شادی و سرور در پیش است اما کینه های سیاه تازه ای چون طوفان سهمگین، در راه… وکیل کتی به جبران اخراج شدنش کاوه را به زندان می اندازد…
خلاصه داستان : راز بزرگ کتی در مقابل راز بزرگ همتا برملا می شود. ورق برمی گردد و همتا تا عرش فاصله ای ندارد، اما غافل از دشمن زخمی خویش که چون مار به خود می پیچد.
خلاصه داستان : افسون به کاوه پیشنهاد می دهد اگر پیش همه اعتراف کند که عشقی بین کتی و کاوه نبوده به کاوه 7 میلیارد می دهد، دقیقا اندازه پولی که به کتی بدهکار است.
خلاصه داستان : کتى بعد از اینکه همه چیز را درباره همتا مى فهمد کاوه را تهدید به زندان مى کند از طرفی اخگر به کتى مى گوید که کاوه و دوستانش علت تصادف همسرش بوده اند…
خلاصه داستان : زن اخگر همه چیز را می فهمند و از طرفی کتی به منزل سلمان می رود و در آنجا با همتا روبه رو می شود…